معتزله
پیدایش فرقه معتزله در اواخر قرن اول هجرى و یا اوایل قرن دوم هجرى صورت گرفت . بدیهى است که علم کلام مانند همه علوم دیگر تدریجا توسعه یافت و تکامل پیدا کرد .
مسائل معتزله زیاد است , منحصر به امور دینى محض که از نظر معتزله باید به آنها معتقد و مؤمن بود نیست , شامل یک سلسله مسائل طبیعى , اجتماعى , انسانى , فلسفى نیز که مستقیما در حوزه مسائل ایمانى نیست ، مى گردد , ولى البته همه آن مسائل به نحوى با مسائل ایمانى مربوط است و به عقیده معتزله تحقیق در مسائل ایمانى بدون تحقیق در این مسائل نامیسر است .
خود معتزله پنج مسأله را از اصول اعتزال مى شمارند :
الف . توحید , یعنى عدم تکثر ذات و صفات .
ب . عدل , یعنى خداوند عادل است و ظالم نیست .
ج . وعد و وعید , یعنى خداوند به بندگان وعده پاداش اطاعت و وعید کیفر معصیت داده است , و همانطور که وعده پاداش مطیعان تخلف بردار نیست , وعید معصیت معصیت کاران نیز تخلف بردار نیست . پس آمرزش تنها هنگامى میسر است که بنده توبه کرده باشد . مغفرت بدون توبه هرگز صورت نمى گیرد .
د . منزله بین المنزلتین , یعنى فاسق ( مرتکب گناه کبیره , مثلا شارب الخمر , زنا کار , دروغگو و امثال اینها ) نه مؤمن است و نه کافر , فسق حالتى است بین کفر و ایمان .
ه . امر به معروف و نهى از منکر . نظر خاص معتزله درباره امر به معروف و نهى از منکر این است که
اولا راه شناخت معروف و منکر منحصر به شرع نیست , عقل نیز قادر است لااقل پاره اى از معروفها و منکرها را مستقلا تشخیص دهد ,
و ثانیا مشروط به وجود امام نیست , وظیفه عموم مسلمین است , خواه امام و پیشوائى باشد و خواه نباشد .
متکلمین معتزلى احیانا کتابهاى مستقلى درباره این اصول پنجگانه نوشته اند مانند کتاب معروف (( قاضى عبدالجبار معتزلى )) معاصر (( صاحب بن عباد )) و (( سید مرتضى علم الهدى )) به نام (( الاصول الخمسه )) .
تنها اصل توحید و اصل عدل است که مى توان آن ها را از مسائل ایمانى و اعتقادى به شمار آورد .
سه اصل دیگر فقط معرف و مشخص مکتب معتزله است .
حتى اصل عدل نیز اگر چه از آن نظر که از مسلمات قرآن و ضرورى دین است جزء اصول اعتقادى است , ولى از آن جهت جزء اصول پنجگانه قرارداده شده است که مشخص مکتب آنها است .
در مذهب شیعه نیز اصل عدل یکى از اصول پنجگانه اعتقادى شمرده شده است . طبعا این سؤال پیش مى آید که چه خصوصیتى براى اصل عدل است که جزء اصول اعتقادى شمرده شده است و حال آنکه عدل یکى از صفات خداوند است , همانطورى که خداوند متعال عادل است , عالم و قدیر وحى و مدرک و سمیع و بصیر هم هست , و به همه اینها نیز باید مؤمن و معتقد بود , پس چرا تنها (( عدل )) این امتیاز را یافته است ؟
پاسخ این است که (( عدل )) هیچ امتیازى نسبت به سایر صفات ندارد . متکلمین شیعه از این جهت این اصل را جزء اصول اعتقادى شیعه ذکر کرده اند که اشاعره که اکثریت اهل تسنن را تشکیل مى دهند منکر این اصل هستند , ولى منکر علم , حیات , اراده و . . . نیستند .
لهذا اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادى شیعه به شمار مى رود , همچنانکه جزء مشخصات اعتقادى معتزله نیز هست .
پنج اصل نامبرده خطوط اساسى مکتب کلامى معتزله را تشکیل مى دهد و الا همچنانکه گفته شد , معتقدات خاص معتزله منحصر به این پنج اصل نیست , معتزله در بسیارى از مسائل الهیات , طبیعیات , اجتماعیات و انسانیات , عقاید خاصه آورده اند که اکنون مجال ذکر آنها نیست .
توحید
بحث خود را از توحید آغاز مى کنیم : توحید مراتب و اقسام دارد : توحید ذاتى , توحید صفاتى , توحید افعالى , توحید در عبادت .
¢ توحید ذاتى , یعنى اینکه ذات پروردگار یگانه است , مثل و مانند ندارد , ماسوا همه مخلوق او است و دون درجه و مرتبه او در کمال , بلکه قابل نسبت به او نیست , آیه کریمه (( لیس کمثله شى ء )) و یا آیه : و لم یکن له کفوا احد مبین توحید ذاتى است .
¢ توحید صفاتى , یعنى صفات خداوند از قبیل علم , قدرت , حیات , اراده , ادراک , سمیعیت , بصیریت , حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند , عین ذات پروردگارند , به این معنى که ذات پروردگار به نحوى است که همه این صفات بر او صدق مى کند و یا ( به قولى ) به نحوى است که آثار این صفات بر او مترتب است .
¢ توحید افعالى , یعنى نه تنها همه ذاتها , بلکه همه کارها ( حتى کارهاى انسان ) به مشیت و اراده خداوند است و به نحوى خواسته ذات مقدس او است .
v توحید در عبادت
v یعنى جز ذات پروردگار , هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش نیست , پرستش غیر خداوند مساوى است با شرک و خروج از دائره توحید اسلامى .
v توحید در عبادت از جهتی با سایر اقسام توحید فرق دارد , زیرا آن سه قسم دیگر مربوط است به خدا و این قسم مربوط است به بندگان .
v اگر چه گویند که توحید در عبادت از شؤون بندگان است نه از شؤون خداوند . ولى حقیقت این است که توحید در عبادت نیز از شؤون خداوند است.
v زیرا توحید در عبادت یعنى یگانگى خداوند در شایستگى براى معبودیت , پس او یگانه معبود به حق است . کلمه لا اله الا الله همه مراتب توحید را شامل است , والبته مفهوم ابتدائى آن توحید در عبادت است .
v توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیه اعتقادى اسلامى است , یعنى اگر کسى در اعتقادش به یکى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى گردد .
v احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست .
v اخیرا فرقه وهابیه - که پیرو محمد بن عبدالوهاب اند و او تابع ابن تیمیه حنبلى شامى است - مدعى شده اند که پاره اى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت , و پاره اى از اعمال مسلمین مانند توسلات و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضد اصل توحید در عبادت است
v پس اختلاف وهابیه با سایر مسلمین در این است که آیا استشفاعات و توسلات عبادت است یا نه ؟
v توحید صفاتى مورد اختلاف معتزله و اشاعره است .
v اشاعره , منکر توحید صفاتى مى باشند و معتزله طرفدار .
v توحید افعالى نیز مورد اختلاف معتزله و اشاعره است .
v اشاعره طرفدار توحید افعالى و معتزله منکر آن مى باشند .
v اینکه معتزله خود را اهل التوحید مى خوانند و توحید را یکى از اصول پنجگانه خویش مى شمارند .مقصودشان توحید صفاتى است
v توحید ذاتى یا توحید در عبادت محل خلاف نیست.
v اصل عدل
v هیچ فرقه اى از فرق اسلامى منکر عدل به عنوان یک صفت از صفات الهى نیست .
v اختلاف معتزله با مخالفانشان ( یعنى اشاعره ) در تفسیر و توجیهى است که درباره عدل مى کنند . اشاعره , عدل را به گونه اى تفسیر مى کنند که چنین تفسیرى نظر معتزله مساوى است با انکار عدل , و الا اشاعره هرگز حاضر نیستند که منکر و مخالف عدل خوانده شوند .
v عقیده معتزله درباره عدل : که برخى کارها فى حد ذاته عدل است و برخى کارها فى حد ذاته ظلم است , مثلا پاداش دادن به مطیع و کیفر دادن به عاصى فى حد ذاته عدل است و (( خدا عادل است )) یعنى به مطیع پاداش مى دهد و به عاصى کیفر , و محال است که بر ضد این عمل کند .
v کیفر دادن به مطیع و پاداش دادن به عاصى فى حد ذاته ظلم است محال است که خدا مرتکب آن گردد . همچنین مجبور ساختن بنده به معصیت و یا مسلوب القدرة خلق کردن او و آنگاه خلق معصیت به دست او و آنگاه کیفر دادن او ظلم است و هرگز خدا ظلم نمى کند , ظلم بر خدا قبیح است و جایز نیست و بر ضد شؤون خدائى او است .
v ولى اشاعره معتقدند هیچ کارى فى حد ذاته عدل نیست , و هیچ کارى فى حد ذاته ظلم نیست , آنچه خدا بکند عین عدل است . فرضا خداوند به مطیعان کیفر بدهد و به عاصیان پاداش , عین عدل است .
v (( آنچه آن خسرو کند شیرین بود )) .
v معتزله به همین جهت که طرفدار عدلند , منکر توحید در افعالند می گویند چون مى دانیم بشر در آخرت از طرف خداوند پاداش و کیفر مى گیرد پس اگر خداوند خالق افعال بشر باشد و در عین حال به آنها پاداش و کیفر براى کارهایى بدهد که خود نکرده اند بلکه خود خدا کرده است , ظلم است و بر ضد عدل الهى است . معتزله توحید افعالى را بر ضد اصل عدل مى دانند .
v معتزله به اصل آزادى و اختیار قائلند و سخت از آن دفاع مى نمایند
v اشاعره که منکر آزادى و اختیار بشرند .
v معتزله به دنبال طرح اصل عدل - که به معنى این است که برخى افعال فى حد ذاتها عدلند و برخى فى حد ذاتها ظلم اند. به اصل حسن و قبح ذاتى افعالى معتقدند .
v عقل انسان در ادراک حسن و قبح اشیاء استقلال دارد , یعنى قطع نظر از بیان شارع نیز مى تواند حسن و قبح برخى کارها را درک کند .
v اشاعره با این نیز مخالف بودند .
v مسأله حسن و قبح ذاتى و عقلى که معتزله طرفدار و اشاعره منکر بودند , بسیارى مسائل دیگر را به دنبال خود آورد که برخى به الهیات مربوط بود و برخى به انسان , از قبیل اینکه آیا کارهاى خداوند و به عبارت جامعتر , خلقت و آفرینش اشیاء هدف و غرض دارد یا نه ؟ معتزله گفتند اگر هدف و غرضى در کار نباشد (( قبیح )) است و عقلا محال است . تکلیف مالا یطاق چطور ؟
v آیا ممکن است خداوند بنده اى را به کارى مکلف سازد که فوق طاقت اواست ؟ معتزله این را نیز قبیح و محال دانستند .
v آیا مؤمن قدرت ایمان و برکفر دارد یا نه ؟ پاسخ معتزله به همه اینها مثبت است, زیرا اگر مؤمن قدرت بر کفر و کافر قدرت بر ایمان نداشته باشد پاداش و کیفر آنها قبیح است. اشاعره در همه این مسائل به نقطه مخالف معتزله نظر دادند .